|04|

+پاشو بیا دیگه. 

-الان نه،نیم ساعت دیگه میام. 

+چرا میپرسیدی پس؟مرض داشتی؟ :|  

-فقط خواستم بپرسم خو =( 

+[چشماش رو چپ چپ میکند]

+هی دور خودم میچرخم و هی نگاه میکنم به خودم،بلکه دلیلِ این طوری شدنم رو پیدا کنم.

+با هم حرف نمیزنن،دعوا میکنن،دست پیش رو هم میگیرن پس نیوفتن،آخرشم من نابود میشم نه اونا.

+باهم قهرن،وقتی من چیزی میگم بهم گوش نمیدن،انگار با من قهرن.

+از موقعی که من به دنیا اومدم وضعیت همینِ،هر روز من میگم وضعیت خونه بهتر میشه،ولی هیچ موقع بهتر نمیشه،فقط دارم گول میزنم خودم رو.